تخلیهی انرژیهای منفی و کاهش پتانسیل گرایش به شر
مافیا، یک بازی استنتاجی دستهجمعی یا گروهیه که در اون، بازیکنها باید بر اساس اطلاعات ناقصی که دارن یا به دست میآرن، تلاش کنن بهترین تحلیل رو نسبت به وضع موجود و اتفاقات پیشآمده در بازی داشته باشن و بهترین تصمیمات رو بگیرن… (البته این قضیه، بیشتر در مورد بازیکنهایی که نقش شهروندها رو دارن، صدق میکنه)
بازی مافیا رو دیمیتری داویدوف (Dimitry Davidoff / Dmitry Davydov)، در اواخر دههی 80 میلادی ابداع کرد و این بازی تونست به سرعت جای خودش رو در بین دانشجوهای دانشگاه ایالتی مسکو باز کنه. مافیا، رقابت و کشمکش مرگباریه بین دو گروه کاملا متفاوت: گروهی که از لحاظ تعداد در اقلیت هستن ولی اطلاعات بیشتر و کاملتری در اختیار دارن؛ یعنی همدیگه رو میشناسن (افراد مافیا یا همون گرگینهها)، در مقابل گروهی که تعدادشون بیشتره ولی اطلاعات کمتری در اختیار دارن؛ یعنی از هویت افراد مافیا یا گرگینهها بیخبرن (اهالی شهر یا شهروندان).
در اواخر دههی 90 میلادی، اندرو پلاتکین (Andrew Plotkin AKA Zarf)، نویسنده و طراح آمریکایی، تم بازی رو تغییر داد و با این استدلال که گروههای مافیایی در همهی کشورها شناختهشده یا فعال نیستن، تم گرگینه رو به بازی تزریق کرد. (آخه نیست که گرگینهها در همهی کشورها فعالان و دارن شبانهروز زحمت میکشن…..)
در این نوشته، نمیخوام به گیمپلی یا چگونگی این بازی بپردازم. البته بهتره بگیم این بازیها… چون امروزه کلی بازی ریز و درشت، بر مبنای بازی مافیا و با استفاده از مکانیزم هویتهای مخفی شکل گرفته و خلق شده… بازیهای مافیایی یا گرگینهای -جدا از ارزشمندیشون به واسطهی پرورش دادن قدرت استنتاج و تحریک ذائقهی حل معما در افراد- بازیهایی هستن که رذایلی مثل دروغگویی، فریبکاری و خیانت رو موقتا تبدیل به فضیلت میکنن و به بازیکنها امکان میدن بدون آلوده شدن، میل احتمالی و بالقوهی خودشون رو به شر، به شکلی نمادین ارضا کنن… این کار، نه تنها بدآموزی یا ترویج دروغ و خیانت رو به همراه نداره… که برعکس، به تخلیهی انرژیهای منفی و حذف یا دستکم کاهش پتانسیل گرایش به شر کمک میکنه و باعث نوعی پالایش روانی میشه (خیلی شبیه به همون اتفاقی که برای تماشاگران تئاتر یا سینما میافته)…
همهی ما، نیمهی تاریکی در وجودمون داریم که ما رو به طرف اعمال غیرقانونی یا غیراخلاقی سوق میده… مثلا -در مقیاس کوچک- وادارمون میکنه چراغ قرمز رو رد کنیم یا صندلی رو از زیر فردی که داره روش میشینه، بکشیم یا… ما همواره انرژی زیادی رو صرف مهار این نیمهی تاریکمون میکنیم و گهگاه هم موفق به مهارش نمیشیم و اتفاقات ناخوشآیندی رو رقم میزنیم… در بازیهای مافیایی، نیمهی تاریک یا پنهان وجود ما فرصت پیدا میکنه تا دلش میخواد، جولان بده و انرژیش رو به بهترین شکل ممکن تخلیه کنه… بنابراین به نظرم میتونیم با خیال راحت، انگشت اتهام بدآموزی رو از این بازیها برداریم و اونها رو به عنوان عناصری کاربردی و حتی مفید بپذیریم…
(برای آشنایی بیشتر ویدئوی بهترین مافیا را از اینجا مشاهده بفرمائید.)