نارو: ضیافت بی‌مرام ترین تبهکاران قرن بیست ویکم!

بازآفرینی بازی Ca$h ‘n Guns، اثر لودوویک موبلان

فرض کنین ۸ نفر از خبیث‌ترین و دندون‌گردترین دزدها و تبهکارهای دنیا، با هم‌دستیِ هم‌دیگه بزرگ‌ترین سرقت قرن بیست ویکم رو انجام داده‌ن… ممکنه بگین «هنوز ۸۰ سال دیگه از قرن بیست‌ویکم باقی مونده؛ شاید سرقت‌های بزرگ‌تری هم اتّفاق بیفته!»… خُب ما شدیداً معتقدیم که شما اشتباه می‌کنین و دیگه هیچ‌وقت هیچ سرقتی به این بزرگی اتّفاق نخواهد افتاد ولی مهم نیست؛ در این مورد بحثی نداریم! پس بذارین این‌جوری شروع کنیم:

   فرض کنین ۸ نفر از خبیث‌ترین و دندون‌گردترین دزدها و تبهکارهای دنیا، با هم‌دستیِ هم‌دیگه یکی از بزرگ‌ترین سرقت‌های قرن بیست‌وُ‌یکم‌و انجام داده‌ن… این سرقت اون‌قدر بزرگ بوده که اگه این ۸ نفر و همه‌ی فک و فامیل و جدّ و آبادشون تا صد سال از غنائمِ‌ش بخورن و بریزن و بپاشن، تموم نمی‌شه که نمی‌شه!… ولی خُب… چه می‌شه کرد؟! بعضی‌ها بی‌معرفتی تو ذاتِ‌شونه! حرص و طمع، کورِشون می‌کنه! بحثِ پول و سکّه و اسکناس که می‌آد وسط، دیگه نه دوست حالی‌شون می‌شه، نه دشمن! از قضا، این ۸ نفر، لامُروّت‌ها همه‌شون از همین قُماش‌اَن! نه تنها به سهمِ خودشون قانع نیستن بلکه تمام تلاش‌شونو می‌کنن که سرِ بقیه رو زیر آب کنن و دار و ندارشون‌و بالا بکِشن!

bills

   در بازی دورهمی نارو، بازیکن‌ها نقش سارقانِ حریصی رو بازی می‌کنن که به‌هیچ‌وجه حاضر نیستن غنائمی رو که به دست آورده‌ن، با کسی شریک بشن! این «غنائم» در حقیقت ۶۴تا کارت هستن که در آغازِ هر دور از بازی، ۸تاشون وسط میز بازی چیده می‌شن و سفره‌ای رو تشکیل می‌دن که آقایون و خانوم‌های تبهکار بشینن دورِش و دلی از عزا در بیارن! بله… همون‌طور که عرض شد، در آغاز هر دور، ۸تا کارت غنیمت -که می‌تونن پول باشن، الماس باشن، تابلوی نقّاشی گرون‌قیمت باشن یا…- وسط میز بازی چیده می‌شن و توکن «رییس» یا «پدرخوانده» هم به‌عنوان کارت نهم، در کنارِشون قرار می‌گیره…

   بعد از این‌که سفره پهن شد، «رییس» -که در آغاز بازی، به‌شکل توافقی تعیین می‌شه- از یک تا سه می‌شمُره و بعدش بازیکن‌ها می‌شینن سر سفره… نخیر! اسلحه‌هاشون‌و درمی‌آرن و هم‌دیگه رو نشونه می‌گیرن! «آقای سفید»، «آقای بنفش» رو نشونه می‌گیره، «آقای بنفش»، «آقای نارنجی» رو، «آقای نارنجی» هم «آقای آبی» رو (آره، دُرست عین فیلم «سگ‌های انباری» ساخته‌ی «کوئنتین تارانتینو»)!! بعضی‌ها هم ممکنه اسلحه‌شونو بگیرن به‌طرف خود جناب «رییس»!… پس چی؟! چی خیال کردین؟! فکر کردین این عوضی‌های دندون‌گرد، «رییس» حالی‌شون می‌شه؟! فکر کردین یارو چون اسمِ‌ش«رییس»ئه، دیگه کسی روش اسلحه نمی‌کِشه؟! پس دوباره فکر کنین!!… گویا هنوز متوجه نشدین که این ۸ نفر چقدر خبیث‌اَن!! «رییس» تنها امتیازی که این وسط داره، اینه که بعد از این‌که ملّت اسلحه‌هاشونو کشیدن، می‌تونه به یک نفر -فقط و فقط به یک نفر- اَمر کنه که لوله‌ی اسلحه‌شو بچرخونه یه طرفِ دیگه! همین و بس!

   البته از خدا که پنهون نیست، از شما چه پنهون، همه‌ی این اسلحه‌ها پُر نیستن! هرکدوم از بازیکن‌ها، در آغاز بازی، ۸تا توکن گلوله می‌گیره که ۵تاشون مشقی‌اَن و فقط ۳تاشون گلوله‌ی واقعی‌اَن! یعنی چی؟! یعنی این‌که نصفِ بیش‌ترِ این اسلحه کشیدن‌ها، خالی‌بندی و بلوف‌زنی و قُپّی اومدن‌ئه! ولی خُب… تا وقتی ماشه کشیده نشه، معلوم نمی‌شه که اسلحه، خالی بوده یا پُر! اون موقع هم ممکنه واسه فهمیدن‌ش یه‌کمی دیر باشه!… این‌جا چندتا بحث پیش می‌آد: کی چقدر حاضره ریسک کنه؟! کی چقدر می‌تونه فکر دیگران‌و بخونه؟! کی چقدر می‌تونه با تکیه به حافظه‌ش، حدس بزنه که کدوم بازیکن‌ها هنوز گلوله‌ی واقعی تو دست‌وُ‌بال‌شون دارن؟! و…

Bang card

   و این‌جاست که نارو خوشگل می‌شه! «رییس» یک بار دیگه از یک تا سه می‌شمُره و این‌بار، هرکی که جیگرِش‌و نداره، غلاف می‌کنه و از سهمِ خودش -البته فقط در این دور- می‌گذره! کسانی که غلاف می‌کنن، سهمی از غنائم -غنائمِ این دور- نمی‌بَرن ولی در عوض، کسی هم نمی‌تونه به‌شون شلّیک کنه (ترسوها ارزش‌شو ندارن)! کسانی که شهامت دارن و جا نمی‌زنن، تو کورس رقابت برای تصاحب غنائم باقی می‌مونن ولی این، ممکنه براشون خیلی گرون تموم بشه! کسانی که تو بازی باقی مونده‌ن، توکن‌های گلوله‌شونو رو می‌کنن تا معلوم بشه که کی راستی‌راستی شلّیک کرده و کی فقط بلوف زده! بازیکن‌هایی که هدفِ گلوله‌های واقعی قرار گرفته باشن، با عرض شرمندگی، یه هِلِ پوک هم گیرِشون نمی‌آد و غنائم فقط بین کسانی تقسیم می‌شه که تا آخرین لحظه، سرِپا مونده باشن!

   «رییس» -اگه جُزوِ اون‌هایی باشه که هنوز سرِپا هستن!- این شانس‌و داره که بهترین تکّه از غنائم‌و برای خودش برداره! حالا بالاخره «رییس»ئه دیگه! بعدش، آقایون و خانوم‌های تبهکار، به صف می‌ایستن و در جهت ساعت‌گرد، یکی‌یکی سهمِ خودشون‌و از غنائم انتخاب می‌کنن! با این سیستم، پُرواضحه که ممکنه بعضی‌ها بیش‌تر از بعضی‌های دیگه، غنیمت گیرِشون بیاد! نوش جونِ‌شون! بالاخره «رییس» بودن و نزدیک به «رییس» نشستن، یه مزایایی هم داره دیگه! اصلاً برای همینه که توکن «رییس» هم هر دور، بین غنائم قرار می‌گیره… که اگه کسی خواست و تونست، تصاحبِ‌ش کنه و در دور بعدی، خودش «رییس» بشه! یعنی در واقع، توکن «رییس» می‌تونه به‌اندازه‌ی یک اسکناس دُرشت یا یک الماس ده‌هزار دلاری ارزش داشته باشه!

   این ماجرای چپاول و تطاول و اسلحه‌کشی و تیراندازی، ۸ بار تکرار می‌شه تا اینکه همه‌ی ۶۴تا کارت غنائم، بین بازیکن‌ها تقسیم بشن و در آخر، کسی برنده‌ست که بیش‌ترین سهم رو از غنائم بُرده باشه… و البته… زنده هم باشه! بله! خُب یک مُرده که نمی‌تونه برنده باشه، می‌تونه؟! پول‌هاشو که نمی‌تونه با خودش بِبَره اون دنیا! بنابراین بازیکن‌ها باید یادشون باشه که هرچقدر هم که بخوان طمع کنن و حرص بزنن، اوّل باید از گوهرِ جانِ‌شون مراقبت کنن! قانون مرگ و زندگی، در «نارو» خیلی صریح و روشن‌ئه: هر بازیکنی که سه‌تا گلوله بخوره، بوی الرّحمانِ‌ش بلند می‌شه و ریقِ رحمت‌و سر می‌کشه و کُلُّهُم اَجمَعین از بازی می‌ره بیرون!! حالا ممکنه این سه‌تا گلوله رو در سه دور مختلف بخوره، ممکنه هرسه‌تاشو در یک دور نوشِ‌جان کنه و برِه دنبال زندگی‌ش! خلاصه که مراقب باشین! «ثروت» خوبه؛ لااقل از «علم» خیلی بهتره ولی خُب از جونِ آدم که بهتر و مهم‌تر نیست، هست؟! اونَ‌م تو این وضعیت «کورونا»یی؟! البته کسی چه می‌دونه؟! شاید هم باشه!!

باجگیر

   نارو تا همین‌جاش هم به‌اندازه‌ای که یک پارتی‌گِیمِ درجه‌یکِ باحال باید هیجان و لذّت داشته باشه، داره… ولی جذّابیتِ «نارو» به همین‌جا ختم نمی‌شه! جناب «موبلان»، طرّاح بازی، یک‌سِری کارت‌های شخصیت (۱۶تا کارت منحصربه‌فرد) هم به بازی اضافه کرده که هرکدوم‌شون می‌تونه توانایی و قابلیتِ ویژه‌ای به یکی از بازیکن‌ها بِده! مثلاً کسی که شخصیت «سگ‌جان» رو در اختیار داشته باشه، با سه‌تا گلوله نمی‌میره و برای کشتنِ‌ش باید دستِ‌کم پنج‌تا گلوله حرومِ‌ش کرد! یا مثلاً کسی که شخصیت «مُرده‌خور» رو در اختیار داره، می‌تونه دوتا از غنائمِ بازیکن‌هایی رو که از بازی حذف می‌شن، مال خودش بکنه! و همین‌طور الی ما شاء اللّه!…

   به‌عنوان یکی از ۵۰ پارتی‌گیم برتر جهان، «نارو» (یا «Ca$h ‘n Guns»)، قابلیتِ «سرگرم‌کنندگی» و «شادی‌افزایی» بسیار بالایی داره و هر لحظه‌ی اون می‌تونه سرشار از هیجان و استرس در کنار شوخی و خنده باشه! امّا در این نوشته، دوست دارم جدا از عنصر شانس یا تصادف -که نقش بسیار مهمّی در بازی داره- به عناصر و عواملی اشاره کنم که می‌تونن در تعیین سرنوشت بازی تأثیرگذار باشن: اوّلین عامل، «حافظه»ست که البته ضعیف‌ترین عامل محسوب می‌شه چون به خاطر سپُردنِ این‌که کدوم بازیکن‌ها، گلوله‌های واقعی‌شونو شلّیک کرده‌ن و کدوم بازیکن‌ها هنوز گلوله‌ی واقعی تو اسلحه‌هاشون دارن، واقعاً کار سختی‌ئه و تمرکز بی‌نهایت بالایی رو می‌طلبه! علی‌الخصوص در بازی‌های هفت یا هشت‌نفره!!

   دوّمین عامل، «ریسک‌پذیری»ئه… البته بر همگان واضح و مبرهن است که این عامل، یک عامل فکری و عقلانی نیست و خاصیتی است که از روح و روانِ فرد، سرچشمه می‌گیره! ولی در هر حال، از هرکجا که سرچشمه بگیره، بالاخره یکی از عواملی‌ئه که شدیداً می‌تونه در سرنوشت بازی تأثیر بذاره! میزان و مقدارِ «ریسک‌پذیری» افراد در «نارو» معمولاً بستگی معکوس با تعداد گلوله‌هایی داره که قبلاً خورده‌ن! یعنی هرچی گلوله‌هایی که قبلاً خورده‌ن، بیش‌تر باشه، میزانِ «ریسک‌پذیری»شون کم‌تر می‌شه! چون بیش‌تر می‌ترسن! به همین سادگی!

   عامل سوّمی که می‌شه به‌ش اشاره کرد، «ذهن‌خوانی»ئه! این ادّعا شاید بیش‌ازحد «فضایی» به‌نظر بیاد ولی می‌شه ثابت کرد که پُربی‌راه هم نیست! به‌خصوص اگه هم‌بازی‌های شما، دوستان و آشنایان شما باشند! از عوامل «درون بازی»، مثل این‌که هر بازیکن تا این‌جا چه سهمی از غنائم‌و در اختیار داره یا قبلاً چندتا گلوله خورده گرفته تا عوامل «بیرون بازی»، مثل این‌که کی با کی دشمنی شخصی داره و کی عاشقِ چشم و ابروی کی‌ئه، همه و همه می‌تونن ما رو راهنمایی کنن که به احتمال زیاد، کی رو کی اسلحه می‌کشه و کی اسلحه‌ش پُره!

Box low

   ولی آخرین و مهم‌ترین عاملی که می‌تونه برنده‌ی بازی «نارو» رو تعیین کنه و دوست دارم به‌ش اشاره کنم -و اصولاً کُلّ این مطلب‌و نوشتم که به همین اشاره کنم!- عامل «مذاکره»ست؛ یا شاید بهتر باشه بگیم «مُخ‌زنی» یا «چرب‌زبانی» یا حتی «فریب‌کاری»! درست مثل «بازی‌های مافیایی» -که افراد در اون‌ها، دارای نقش‌های مخفی هستن- در «نارو» هم می‌شه و باید با بقیه‌ی بازیکن‌ها وارد بحث و گفت‌وگو شد و با چرب‌زبانی فریبِ‌شون داد و وسوسه‌شون کرد که کاری رو انجام بِدن که ما می‌خوایم!! می‌شه و باید رُقبا رو فریب داد و به راه «چپ» هدایت‌شون کرد! می‌شه یکی رو ترغیب کرد اسلحه‌شو واقعاً پُر کنه و رو به فرد مشخّصی بگیره! اصلاً می‌شه همه رو ترغیب کرد که همین کارو بکنن! می‌شه همه رو علیه «رییس» متّحد کرد! می‌شه یکی رو فریب داد که در آخرین لحظه غلاف کنه و هیچ سهمی از غنائم نبره! و همین‌طور الی ما شاء اللّه!…

   «مُخ‌زنی» و «چرب‌زبانی» می‌تونن استراتژیک‌ترین و کاربُردی‌ترین اسلحه‌های شما در بازی‌ای باشن که در اون، همه‌چیز علیه شماست و زمین و زمان می‌خوان شما رو از حقوق مسلّمِ‌تون محروم کنن و به هیچ‌کس و هیچ‌چیز هم نمی‌تونین اعتماد کنین! پس شجاع باشین، حافظه و هوش‌وُ‌حواس‌تونو به کار بندازین و ضمن این‌که ذکرِ «یا شانس و یا اقبال!» از دهن‌تون نمی‌افته، سعی کنین با خوش‌صحبتی و اغواگری، زمامِ بازی رو در اختیار بگیرین و بقیه‌ی بازیکن‌ها رو تحتِ‌کنترلِ خودتون در بیارین!… ولی چه بُردین، چه باختین، چه کُشتین، چه کُشته شدین، چه زمامِ بازی رو در اختیار گرفتین، چه نگرفتین، در هر صورت، تا جایی که می‌تونین، از بازی‌تون لذّت ببرین و یادتون نَره که هدفِ همه‌ی پارتی‌گِیم‌های دنیا، اوّل از همه، نیم‌ساعت عشق‌وُحال و تفریح کردن و بی‌خیالِ ریزوُدُرشتِ روزگار شدنه…

نویسنده: کیومرث قنبری آذر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا