در این بخش، بیشتر از عادات کاری Reiner Knizia بخوانید…
( اگر بخش اول این مقاله را مطالعه نکرده اید، پیش از آغاز این بخش «چگونگی طراحی بردگیم با Reiner Knizia (بخش اول)» را مطالعه نمائید.)
چه ابزار، برنامه ها یا امکاناتی هستند که شما بدون آن ها کار نمی کنید؟
به طراحی بستگی دارد. باارزش ترین امکان من در طراحی بازی فکری، تیم های تِست بازی هایم هستند. البته من آن ها را ابزار نمی نامم ولی می توانم بگویم باارزش ترین امکان من در روند طراحی هستند. خلاقیت، در گروه موج می زند. ما همچنین دو برنامه نویس در گروه داریم. وقتی یک بازی ترکیبی در حال طراحیست، این افراد به شبیه سازی بخش الکترونیکی بازی می پردازند و این امکان ایجاد می شود که یک بازی از همه جهت قابل آزمایش شود. در حقیقت این افراد گروه هستند که خلاقیت را وارد روند طراحی می کنند.
اگر این افراد نبودند، مرحله ی اول که از آن صحبت کردم دیگر معنایی نداشت. یک ایده می ماند و کاغذ و قلم، و هیچ بحثی صورت نمی گرفت. در مرحله ی دوم نیز با ابزاری که در دفتر کارم موجود بود طرحی کشیده و پرینت می شد. پس هیچ گاه یک طراحی پخته و ایده آل به دست نمی آمد.
معمولاً از چه رسانه ی مرتبط به طراحی استفاده می نمایید؟
از هیچ رسانه ای.
من به نمایشگاه های مطرح بازی های رومیزی، مانند نمایشگاه نورنبرگ و اِسِن آلمان می روم و در آن محیط، ایده های بسیار جذابی را کشف می کنم. اگر اتفاق مهمی بیفتد گروهم مرا باخبر می کنند. این حرف ممکن است برای اهالی رسانه مأیوس کننده باشد ولی به نظر من بسیاری از اخبار روزانه طول عمری ندارند و در من تأثیری نمی گذارند. به نظر من اخبار، بیشتر وقت مرا می گیرند تا ارزشی به ارزش های من اضافه کنند.
من نه روزنامه ای می خوانم و نه اخباری نگاه می کنم. اخبار در انگلستان افتضاح هستند. همه چیز درمورد نبود سیاست و فجایع انسانیست و فکر می کنم در آمریکا هم وضع بهتری وجود نداشته باشد. من بیشتر سعی می کنم کتاب یا مستندات با کیفیت را مطالعه کنم. کتاب صوتی هم زیاد گوش می دهم.
من عمدتاً دیدگاه بلند مدتی نسبت به وقایع دارم و چیزهایی توجهم را جلب می کند که بتوانم در طول زندگی از آن ها استفاده نمایم. البته با توجه به حجم اخبار روزانه، تشخیص اطلاعات مفید و غیر مفید بسیار دشوار است.
روش شما در تِست بازی ها چگونه است؟ معمولاً چند وقت یکبار به تِست بازی می پردازید؟
ما هرروز عصرها بازی می کنیم، زیرا اعضای گروه های تِست، صبح ها به شغل دیگری مشغول هستند. من گروه های متعددی برای تِست بردگیم دارم که هفته ای یکبار آن ها را می بینم. مثلاً گروه سه شنبه ها یا گروه پنجشنبه ها و…
از چالش های اصلی در طراحی بازی آن است که خیلی به آن نزدیک نشویم و روشی مرسوم برای بازی با آن در پیش بگیریم. این کار به قدرتمند کردن بازی کمک می کند و موجب می شود که وقتی بازی وارد بازارشد، برای تمام مردم جذاب باشد. بنابراین بسیار مهم است که هر بازی باگروه های مختلفی تِست شود.
من همچنین سعی می کنم کمی عقب ایستاده و نظاره گر گسترش یک بازی باشم، چرا که من تنها می توانم از یک جهت بر یک بازی تاثیرگذار باشم و این کار در تولید یک بازی مناسب نیست. وقتی در مرحله ی تِست قرار داریم مجبوریم که خیلی سخت گیری کنیم تا قدرت بازی افزایش یابد.
معمولاً همزمان، 3 تا 5 بازی وجود دارد که سخت برروی آن ها کار می کنیم و هرروز به آزمایش آن ها می پردازیم. همان طور که گفتم 60 قفسه دارم که برای مثال هم اکنون 40 تای آن ها پر هستند، ولی تمام آن ها بازی هایی نیستند که در حال حاضر مشغول کار برروی آن ها باشم. امکان کار برروی همه ی بازی ها همزمان، عملاً غیرممکن است و وقتی یک بازی حداقل هفته ای یکبار بازی نشود، عملاً طراحی آن متوقف شده است. وقتی یک بازی تکمیل شود بازی های دیگر روی کار می آیند. در انتخاب بازی ها آن هایی که ظرفیت بهتری برای رشد و گسترش دارند معمولاً زودتر انتخاب می شوند. همین تنوع به من کمک می کند که خود را گرفتار در طراحی یک بازی نبینم.
موانع بزرگ شما در کار چیست و چگونه آن ها را از سرراه خود برمی دارید؟
من فکر می کنم در کار آدم خوش شانسی بوده ام. کار من معمولاً خیلی روان پیش می رود. از وقتی 8 یا 10 ساله بودم طراحی بازی را آغاز کردم ولی کار فروش و بازاریابی بازی را در اواخر دهه ی 20 سالگیم شروع کردم. من منبعی بسیار غنی از انواع طراحی ها داشتم که در طول سال ها به خاطر علاقه ام به طراحی و بازی جمع آوری کرده بودم. در حقیقت تولید یک بازی هیچ وقت اولویت من نبود.
در بحث تولید هم خوش شانس بوده ام و با دو نوع ناشر سرو کار دارم. یکی آن که میل دارد بازی های مرا تولید کند و دیگری که می خواهد کتابی از طراحی های من منتشر کند. همین که جوایزی برای بازی هایم کسب کردم خیلی به من انگیزه داد. جایزه ی بهترین بازی آلمان برای بازی Modern Art (هنر مدرن)، بعد از چند سال، انگیزه ای بسیار قوی محسوب می شد. من حقیقتاً مانعی در کارم احساس نمی کنم چرا که همیشه طراحی بازی برای من سرگرمی بوده است و به دید یک کار به آن نگاه نکرده ام. من ناشران زیادی را پیدا کرده ام و همیشه دوست داشته ام کارهایم در یک بازار خاص متمرکز نبوده و جهانی باشند.
فرهنگ های مختلف در دنیا همواره برای من شگفت انگیز بوده اند، شما باید فرهنگ های گوناگون را بشناسید.
من واقعاً خودم را خوش شانس می دانم. شاید بگویید که هر چه آدم سخت تر کار کند، خوش شانس تر می شود. من بسیار سخت کار کرده ام ولی هیچ وقت به دید درآمدزایی به کارم نگاه نکرده ام. اگر یک طراح تازه کار هستید باید بگویم که با دنیای سختی روبه رو هستید. روابط ناشران و طراحان دیگر مثل گذشته دوستانه نیست.
درست است که دنیای بیرونی دشوارتر از گذشته شده است ولی این موضوع، هیجان انگیز هم هست چرا که اگر بخواهید انسان خلاقی باشید، هیچ چیز بدتر از یکنواختی نیست. همین تغییرات سریع در دنیا موجب می شود تا ایده ها و فرصت های جدید، خیلی راحت تر در اختیارتان قرار بگیرد.
روندی که من طی کرده ام بسیار طولانی بوده است. من 15 سال طراحی می کردم بدون آن که به فروش آن فکر بکنم ولی در عوض با تجربه ی پرباری، بیزینس را آغاز کردم. برای کسی که از ابتدای کار بخواهد به کسب درآمد بیاندیشد قطعاً مسیر، دشوارتر می باشد.
چگونه تعادل را بین زندگی کاری و زندگی خانوادگیتان برقرار می کنید؟
به راحتی.
من مجرد هستم و فرزندی ندارم. بازی های من، بچه های من هستند. در حقیقت بیشتر وقت من به بازی هایم اختصاص دارد. من زندگی ام را به طرز قابل توجهی ساده کرده ام. باغبانی را برای رسیدگی به باغچه هایم استخدام کرده ام و کسی را دارم که به امور دفترم رسیدگی می کند. من همه چیز را تا آن جا که می شده سپرده ام و خودم را وقف تمرکز بر روی کارهای شخصی ام و همچنین یادگیری درباره ی اداره ی یک بیزینس بزرگ کرده ام.
همیشه کار نمی کنم ولی صبح ها خیلی زود از خواب برمی خیزم، حدود 4 تا 5 صبح، آن زمان است که مغزم به خوبی شروع به کار می کند و با انرژی فوق العاده ای شروع می کنم و در ساعات عصر نیز به تِست بازی ها می پردازیم. به هر حال بیشتر جنبه های زندگی من از کار من نشأت می گیرند. البته همه ی آن شامل طراحی نمی شود. اگر بخواهید طراح خوبی باشید باید از روند تولید به اندازه ی کافی بدانید، برای جهانی شدن باید از بازار سایر کشورها نیز آگاه باشید، پس من دوستان زیادی در سراسر دنیا دارم و به دنبال سفرهای کاری، با آن ها زیاد ملاقات می کنم. فهمیده ام تمرکز برروی بازی ها زندگی مرا کاملاً غنی کرده است.
چند ساعت در هفته را به طراحی و چند ساعت را به دیگر فعالیت های مربوط به بیزینستان اختصاص می دهید؟
سؤال بسیار سختیست. گاهی چند هفته 100 درصد وقتم صرف کارهای عملیاتی می شود وگاهی هم هفته ها 80 درصد از وقتم را به طراحی می گذرانم.
بهترین نصیحت که در زندگیتان دریافت کرده اید چه بوده است؟
این سؤال خیلی مهمیست. اجازه دهید کمی فکر کنم تا جواب مناسبی بدهم. اول بهتر است به سراغ سؤالات بعدی برویم.
چه نصیحتی برای طراحان تازه کار دارید؟
ابتدا یک بررسی اجمالی برروی بازار کار انجام دهید. چه بازی ها و ناشرانی در بازار هستند، ناشران چه کاری انجام می دهند و البته با ناشران کوچک کار کنید.
کارکردن با ناشران بزرگ، ناامیدکننده است. حتی برای طراحان بزرگ و جا افتاده هم حفظ یک رابطه ی پویا با این ناشران بسیار سخت است. کارکردن با ناشران کوچک مزایای بسیاری دارد. وقتی با یک ناشر کوچک کار می کنید می توانید اشراف بهتری به مراحل کار داشته باشید و از آن جایی که چیزهای زیادی برای یاد گرفتن وجود دارد می توانید بفهمید که در هر مرحله چه اتفاقاتی می افتد و بازخورد های روند طراحی و تولید را درک نمایید. این یک موقعیت شخصی باارزش بوده و شما واقعاً درگیر آن می شوید.
شما نمی توانید اولین طراحی خود را به یک ناشر بزرگ بفروشید. احتمال این اتفاق تقریباً صفر است. اگر هم چنین اتفاقی بیفتد کاملاً بیرون از روند تولید خواهید بود و چیزی نمی آموزید.
همچنین خیلی نگران دزدیده شدن طرح خود نباشید چرا که مردمان مورد اعتماد بسیاری در این دنیا وجود دارند و شما می توانید به آن ها اعتماد کنید.
دوست دارید جواب همین سؤالات را از زبان چه کسانی بشنوید؟
دو طراح مشهور وجود دارند که خیلی دوست دارم جواب هایشان را در مورد این سؤالات بدانم. Sid Sackson و Alex Randolph. البته من Alex Randolph را خیلی خوب می شناسم و میتوانم پاسخ های او را به بسیاری از این سؤالات حدس بزنم. به هر حال این دو نفر از پیشکسوتان طراحی بازی به شمار می روند وبرای آنکه نظر آن ها را در این موارد بدانیم باید کتاب هایشان را بخوانیم.
یک سؤال بی جواب مانده است درسته؟
بله، بهترین نصیحت که در زندگیتان دریافت کرده اید چه بوده است؟
نمی توانم با اطمینان بگویم که این بهترین نصیحت زندگیم بوده است ولی از بهترین تجربه های زندگیم بوده. هرگاه اتفاق ناخوشایندی در زندگیتان افتاد با خود بگویید: “من این اتفاق بد را به خوب تغییر می دهم. من می توانم همه چیز را به نحوی تغییر دهم که در آینده، این اتفاق برایم یک خاطره ی خوشایند باشد.” مثل انداخته شدن در آب داغ می ماند. اگر چنین اتفاقی بیفتد از آب بیرون می پرید و با نگاه به گذشته می گویید: “الآن در وضعیت خیلی بهتری هستم.”
این کار انسان را قوی تر و انعطاف پذیر تر کرده و با چندبار انجام آن به این نتیجه خواهید رسید که می توانید انجامش دهید. این کار شما را خوش بین کرده و دیگر از آن چه ممکن است اتفاق بیفتد نمی ترسید.
(برای آشنایی بیشتر با زندگی و آثار دکتر راینر کنیتسیا اینجا را کلیک کنید.)
مترجم: مریم قاسمیه
منبع: www.andhegames.com