جایزهی Spiel des Jahres، در حقیقت، جایزهی بهترین بازی سال در کشور آلمان ئه که از سال ۱۹۷۸، با هدف تقدیر از طرّاحان برتر و معرفی و ترویجِ بهترین بازیهای آلمانی، به بازیهای کارتی و بردگیم های برگزیدهی این کشور اهدا میشه (در ماه جولای = اواخر تیرماه یا اوایل مرداد ماه). این جایزه، مهمترین جایزه در زمینهی بازیهای فکری در کشور آلمان محسوب میشه و هر بازیای که کاندیدای این جایزه بشه، میتونه فروش خودشو از ۵۰۰ تا ۳۰۰۰ نسخه، به حدود ۱۰هزار نسخه برسونه؛ برندهی جایزه هم میتونه توقع فروشی در حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰هزار نسخه رو داشته باشه! فراموش نکنین که آلمان، پایتخت بازیهای فکری اروپا محسوب میشه…
جایزهی «Spiel» بهتوسط شورایی مُتشکّلاز کارشناسانِ حرفهایِ آلمانیزبان -از کشورهای آلمان، اتریش و سوییس- که در طول ۱۲ ماه سال، مُدام در حال بررسی بازیهای فکری و نقد کردنِ اونها بودن، در ابتدا فقط به «بهترین بازیهای خانوادگی» اهدا میشد؛ «بازیهای جنگی»، «بازیهای نقشبازیکردنی» و «بازیهای خیلی سنگین یا خیلی پیچیده»، معمولاً از این ارزیابی کنار گذاشته میشدن؛ البته گهگاه جوایزی هم به بازیهای پیچیدهای مثل «اگریکولا» (۲۰۰۸) یا «دنیای بدون جنگ» (۲۰۱۰) داده میشد…
تا سال ۲۰۱۱، جایزهی «Spiel»، جایزهی ثابتی نبود (یعنی لزوماً هر سال اهدا نمیشد) ولی از سال ۲۰۱۱، رسمیتِ بیشتری پیدا کرد و «شورا»، زیرشاخهای با عنوان KennerSpiel des Jahres (بهترین بازی پیچیده یا حرفهایِ سال) هم برای بازیهای پیچیدهتر در نظر گرفت؛ همهساله فهرست کاندیداها و فهرست بازیهای توصیهشده منتشر شد و جوایزی ویژه هم برای بازیهایی که کاندیداهای جوایز اصلی نبودن، در نظر گرفته شد. از سال ۱۹۸۹، یه جایزهی ویژه هم برای بهترین بازی کودکانهی سال در نظر گرفته شد: KinderSpiel des Jahres…
معیارهایی که در داوری و ارزشیابی بازیها اهمیت دارن، این معیارها هستن:
۱) ایده و مفهوم بازی (بکر بودنِ ایده، قابلیت بازی، ارزش و محتوای بازی)
۲) ساختارِ قوانینِ بازی (ترکیببندی، شفافیت، قابلفهم بودن)
۳) طرّاحی (کارکردهای بازی، مهارت طرّاح)
۴) طرّاحی هنری یا گرافیکی (جعبه، صفحه [بُرد]، قوانین)…
و امّا نگاهی بندازیم به کاندیداهای امسال:
امسال بازیهای My City،Nova Luna وpictures سه کاندیدای نهاییِ دریافتِ جایزهی «Spiel des Jahres» هستن…
بازی My City یا شهر من، کارِ جدیدیه از زوج طرّاح-تصویرسازی که قبلاً هم بازیهای موفقی رو با همکاریِ هم ارائه کردهن، یعنی «راینر کنیتسیا» و «میشائل مِنتسِل». «شهر من»، یه بازیه با تِم «شهرسازی» و شاملِ ۲۴ اپیزود؛ در این ۲۴ اپیزود، بازیکنها تلاش میکنن بهترین و بزرگترین شهرهای ممکن رو در صفحههای بازی خودشون تشکیل بدن؛ اونها کارِشونو از روزهای آغازینِ شهرهای خودشون شروع میکنن و تا اوجِ صنعتی شدنِ شهرها ادامه میدن… یه نکتهی جالب در مورد «شهر من»، اینه که هم میشه بهروشِ معمول بازیش کرد، هم بهشکل «Legacy» (یعنی «یکبارمصرف»)…
بازی Nova Luna یا ماهِ نو، کارِ مشترکیه از «اووِه روزنبرگِ» مشهور و «کورن وَن مورسِلِ»، طرّاحِ کمنامونشانترِ هلندی! «ماهِ نو»، سمبُل و نمادیه برای «یک شروع تازه»، بهترین نقطهست برای آغازِ یه کارِ تازه و برنامهریزی برای آینده… در بازی «ماهِ نو» هم هر بازیکن باید در هر دور، آیندهی جدیدی رو برای خودش برنامهریزی کنه و استراتژی جدیدی رو اتّخاذ کنه تا بتونه با اونچه که «چرخِ ماه» براش رقم زده، کنار بیاد… «ماهِ نو» یه بازی انتزاعی با مکانیزم «چیدمان کاشی» و «Time Track»ئه که حالتِ «تکنفره» یا «سولو» هم داره…
(توضیح: مکانیزم «Time Track»، مکانیزمیه که باعث میشه نوبتهای بازیکنها، متناوب و پُشتِسَرِهم نباشه؛ در بازیهایی که از این مکانیزم استفاده میکنن، ترتیبِ نوبتهای بازیکنها کاملاً متغیّر و غیرمُتناوب و پیروِ قوانینِ خاصّی میشه که مخصوصِ خود این بازیها هستن و عمومیت ندارن!)
بازی Pictures یا تصاویر، یه پارتیگِیمِ مهارتی-استنتاجیِ ساده و جمعوجورِه از زوج تازهکارِ دنیای بُردگِیم، «کریستیَن اشتور» و «دَنیهلا اشتور». در این بازی، بازیکنها باید تلاش کنن با ۵ نوع ابزار مختلفی که وجود داره، تصویرسازی کنن؛ این ۵ نوع ابزار عبارتاَند از «بلوکهای ساختوساز»، «تکّهچوبها و قطعهسنگها»، «کارتهای تصویری»، «مکعبهای رنگی» و «یه رشته طناب»! البته بازیکنها هم باید تصویرسازی کنن، هم باید حدس بزنن که شاهکارهایی که رُقباشون ساختهن، تصاویرِ کدوم یکی از آیتمهای موجود در بازی هستن!… حقیقتِش، هرچی فکر میکنم، «تصاویر» میتونه جذّاب باشه ولی نمیتونه در برابرِ بازیهای غولهایی مثل «کنیتسیا» و «روزنبرگ»، شانسی برای دریافتِ «Spiel des Jahres» داشته باشه!…
کاندیداهای بهترین بازی حرفهای یا پیچیدهی امسال عبارتاند از: Cartographers ،The Crew و The King’s Dillema.
بازی Cartographers یا نقشهبَردارها، یه بازی خانوادگی-انتزاعیه از «جوردی آدان»، طرّاحِ جَوونِ برزیلی. داستانِ بازی از این قراره که «ملکه»، دستورِ احیای اراضیِ شمال سرزمین رو داده و شما، بهعنوانِ یه «نقشهبردارِ» در خدمتِ «ملکه» باید تلاش کنین که اراضی مورد نظر رو نقشهبرداری و بهعنوان زمینهای «ملکه» ثبتِشون کنین! «ملکه»، از طریقِ یهسِری احکام رسمی، اعلام میکنه که به نقشهبرداری و ثبتِ کدوم مناطق، پاداشهای بهتری میده و شما هم که تکلیفِتون مشخّصه! مکانیزمهای اصلیِ این بازی -که طبقِ ادّعای خودش و جعبهش، میتونه از ۱ تا ۱۰۰تا بازیکن داشته باشه- «ترسیم خطوط» و «پوششِ شبکهای» (Grid Coverage) هستن و قبل از «Spiel»، کاندیدای 3تا جایزهی «گُلدن گیک» هم بوده…
بازی The Crew: The Quest for Planet 9 یا خَدَمه: کاوش برای سیارهی نهم، یه بازی کارتیِ سناریو-محور با مکانیزم «مشارکت» یا «همکاری» از «توماس سینگ»، طرّاح آلمانی. بازیکنها در این بازی، نقش فضانوردانی رو دارن که دست به ماجراجوییهایی خاص و نامطمئن در فضای ناشناخته میزنن… مکانیزم اصلیِ این بازی، مکانیزم «Trick-Taking»ئه (مکانیزمِ بازی شدنِ چند کارت -معمولاً نفری یک کارت- در هر دست و رسیدنِ همهی کارتها به بازیکنی که کارتی رو بازی کرده که طبق قوانین بازی، از بقیه سَرِه!) و بازی، شامل بیش از 50 مأموریته که بازیکنها باید با همکاریِ همدیگه به سرانجام برسونن و بازی رو ببرن… یا اصطلاحاً «بر بازی پیروز بشن»… احتمالاً شانس «The Crew» برای تصاحبِ «KennerSpiel des Jahres»، از رُقباش بیشتره ولی باید یکی دو ماهی صبر کنیم تا ببینیم چی میشه!
بازی The King’s Dilemma یا مخمصهی پادشاه (یا «پادشاه در مخمصه» یا…)، یه بازی تِماتیک فانتزیه که جنبهی نوآوریش بهشدّت بین بازیهای امسال، مورد توجه قرار گرفته و کاندیدای جایزهی «گُلدن گیک» در رشتهی نوآورانهترین بازی هم بود. در این بازی، شما باید اثبات کنین که لیاقت پادشاهی بر سرزمین «اَنکِست» رو دارین. تصمیمات شما و تبعاتی که این تصمیمات درپی دارن، سرنوشت همهی مردم سرزمین رو رقم میزنن. بازی «The King’s Dilemma»، کار مشترکِ دیگهایه از زوج «یالمار هاک» و «لورنزو سیلوا» که مجموعهی فوقالعادهی «RailRoad Ink.» و بازی «Dragon Castle» رو تو کارنامهشون دارن. در این بازی، شما با کارتهایی که میکشین و تصمیماتی که میگیرین، داستانهایی مختلف رو خلق میکنین و در واقع، سرنوشت خودتون و مردم سرزمینتونو از میان هزاران امکان موجود، رقم میزنین. حتماً دلم میخواد به تصویرسازیِ فوقالعادهی بازی هم اشاره کنم که کار مشترکیه از «جورجو بارونی» و «کارلو بورِلی» (یه کار صددرصد ایتالیایی؛ یه «Italian Job» واقعی!)…
کاندیداهای بهترین بازی کودکانهی امسال عبارتاند از: Foto Fish ،Hedgehog Roll و Wir Sind die Roboter.
بازی Foto Fish -که واقعاً ترجیح میدم اسمشو ترجمه نکنم!- یه بازی فوقالعاده خوشگلِ حافظه-محوره که در دنیای زیر آب میگذره و بازیکنهاش، نقشِ عکّاسهایی رو دارن که برای گرفتنِ بهترین عکسها از ماهیها، شیرجه میزنن به عُمقِ آب…
بازی Hedgehog Roll یا غَلتِ خارپُشتی (یا «چرخِ خارپُشتی» یا…)، یه بازی خیلی خاصّ و جالبه با اجزاء و قطعات خیلی خاص و جالب و احتمالاً جایزهی «KinderSpiel des Jahres» رو هم مال خودش میکنه! این بازی رو میشه به دو شیوهی «رقابتی» و «مشارکتی» (Co-Op) بازی کرد و صفحهی چند-چیدمانی (ماژولار)ش هم باعث میشه که بازی به این راحتیها تکراری نشه! (بهزودی مطالبی مفصّلتر راجعبه این بازی جذّاب و خلّاقانه در اختیارتون قرار میدیم…)
بازی Wir Sind die Roboter یا ما روبات هستیم… هم یه بازی «مشارکتیِ» تَر و فِرز و پُرسرعت و جذّاب از «راینهارد اشتاوپه»ی آلمانی که بازیهایی مثل «هاوانا» و همکاری با غولی مثل «وولفگانگ کرامر» (در خلق بازی «X Nimmt!») رو در کارنامهش داره. تصاویرِ «اولیور فرویدِنرایش» خیلی جلبکننده نیستن و بازی، ظاهر خیلی فوقالعادهای نداره ولی بهنظر میرسه که در مکانیزم و گِیمپلِی کاملاً تونسته نواقصِ ظاهری خودشو جبران کنه…
بهنظر میرسه که بازیهای «مشارکتی» (یا «Co-Op») کاملاً دارن خودشونو به بازیهای «رقابتی» (یا «Competitive») معمول، تحمیل میکنن… لااَقل امسال که بدجوری سالِشونه…
نویسنده: کیومرث قنبری آذر